تای کاغد را باز کرد یک نگاهی انداخت و به گمان چکنویس آنرا بست ولی ناگهان یک واژه چشمانش را گرفت دویاره کامل باز کرد و خواتد
۱_فردا صبح زودتر از قبل
بیدار میشوم
میخوانم
راه میروم
رنگ میپاشم
مشت میکوبم
فریاد میزنم
فریاد
فریاد
فریاد
آه میکشم
آسمان مینگرم
فردا صبح ....
صبح
ترا میکشم
برچسب : نویسنده : rozhayeabio بازدید : 67