آخی رفیق اینهمه دور شدی
باز هم دورتر
مثل ماه در دل آسمان ولی بلز دورتر دورتر نه خبری نه امید خبری
همه اش شده خواب و رویا ،کاش و شاید
آخر بی معرفتی هم انتها ی دارد سری دارد یک جایی شروع میشود یک جایی تمام میشود جایی حور دیگر میشود اما امان از این فاصله و دوری و دوری که هیچ نشانی نیست
نمیدانی این سمت دنیایی یا آن سمت شبی یا صبحی فقط میدانی کسی هست در آن دور دور ها که میتوانی به خیالش چای بخوری حرف بزنی برایش تعریف کنی ،ننیدانی هست ؟ میشنود؟ اصلا از تو یادی دارد نه هیچ چیز دیگر نمیدانی اونقدر این ندانستن ها زیاد میشود و زیاد میشود که تمام فرضیه هاینتس خالی میشود مگر و فقط مگر
یک بهانه باشد آن هم دوست داشتن ،دوست داشتن کسی که بهار را به تو بخشیده است
برچسب : نویسنده : rozhayeabio بازدید : 79