تنهایی و بی مرزی

ساخت وبلاگ

عمق تنهایی چشمهای گیرا دارد چنان جذاب و دلنشین ترا میپاید که در تمام لحظه ها مانوسی انرا با خود حس میکنی

با او حرف میزنی مهربان تر از هر کس دیگری ،نگرانش که میشوی دستانش را میفشری مبادا کم شود مبادا جایی ،جا بماتد

اری تنهایی یک رفیق وفادار همیشگی و از همه بالاتر مانوسی همیشه شنونده است

انتهایش را نمیبینی ولی بودن کسی را در اخرش حس میکنی

میترسی دچار تردید میشوی که نکند این حجم تنهایی جایی ترا بی قافیه گذارد و نتوانی پیش روی

اما این ترس بهانه است چون در اعماق وجودت به دنبال نشانه گذاری هستی میخواهی به یادت بماند که مثلا در فلان لحظه در فلان کجای با تنهایی حسابی حال کردی و ارامش یافتی و دلت روشن شد

امشب هم از همان لحظه ها است که امدم نشانه بگدارم تا یادم بماند که در همان اوج تنهایی غم با صورتی واژه گونه امد مانند کلمات بریده ،معترض بود ناراحت بود. چیزی نگفتم فقط انرا نگه داشتم و به اعماق چشمانش نگریستم داده ها بین من و او ردوبدل شد و در اخر در همان فضای بی مرزی باز یاد اور شدم که در اعماق تنهایی نیز تنها نیستم و در ان بی انتها او میشنودو فضا را باز میکند پیش میرود ،میرود و این رفتن و جاری بودن خود امید است

شب ۲۳ ماه رمضان ۱۴۰۲

+ نوشته شده در ۱۴۰۲/۰۱/۲۴ ساعت 20 توسط م.م  | 

گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozhayeabio بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 31 فروردين 1402 ساعت: 17:47