100

ساخت وبلاگ

((  بالاخره به صدمین نامه رسیدم ولی من میدانم تو هم اینرا بدان که این صدمین نامه نیست این عدد مثالی برای شمارش است ؛

چگونه ممکن است عددی بیابم برای تمام لحظه های که برای تو نوشتم و گفتم، عددی نخواهد بود برای نمام ان نامه های که شبیه کلمه شد و بر صفحات جا ماند ، عددی نخواهد بود برای تمام ان همه رنگ  که لکه شد وبر صفحه جا ماتد ، نه ...!عددی نیست برای تمام ان لحظاتی که در ناخودآگاهم  با تو میگفتم میگریستم میپرسیدم و یا میخندیدم و میدویدم ؛

...

این صدمین نامه ای است که برای تو مینویسم و میخواهم مثل همیشه ترا در آن بیابم ؛ ))

مدادش را روی کاغد گذاشت از پنجره به بیرون نگاه کرد و اهسته گفت : فکر کنم از ظهر گدشته ، بله حتما ! 

پشت سرش به ساعت دیواری  نگاه کرد و ادامه داد :بله ...! ساعت سه و نیم است هنوز نمازم را نخواتدم باید بروم خیلی کار دارم ،

همان طور که به سمت بیرون میرفت گفت : 

راستی تا برگشتم حتما برات مینویسم که امروز قرار است پالت رنگی بسازم و چقدر ذوق اینرا دارم ، 

بعد مثل اینکه چیزی یادش امده باشد به سرعت سمت میز برگشت مدادش را برداشت و زیر کاغذ نوشت .

(( امروز دومین روز قرن جدید است و من هنوز ترا نیافتم ، به این ترتیب میتوانم از این  پس بنویسم من قرنی از پی تو آمدم و تو را در هیچ  کجایی آن نیافتم ))

+ نوشته شده در ۱۴۰۱/۰۱/۰۲ ساعت 16 توسط م.م  | 

گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozhayeabio بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 4 ارديبهشت 1401 ساعت: 16:17