شب چله ی سال جاری
راستش را بخواهی خجالت می کشم چون هربار که شروع به نوشتن نامه میکنم دقیقا یادم نیست نامه ی قبلی را کی نوشته ام که به دنبال آن ادامه دهم .
( برخاست و به سمت اینه رفت اینه قدی سمت چپ دیوار روی زمین قرار داشت و درست بالای ان پنجره ی به عرض دیوار ،گاهی پنجره نیمه باز بود و از لای آن نسیم ملایمی میوزید اما آن شب پنجره محکم بسته بود و پرده ی سفید توری جلوی آن اویزان بود .مقابل اینه ایستاد به صورت خود نگاهی کرد سپس دستانش را به سمت موهایش بود وانها را مرتب کرد وبعد با دو دست پیشانی خود را به دو سمت مخالف کشاند تا شاید چروک هایش باز شود بعد لب هایش را محکم با دندان گزید تا کمی رنگ ان قرمز شود به چشمهایش نگاه کرد و بدون پلک زدن خیره تر و نزدیکتر شد آهسته گفت : کجایی ؟! بعد برگشت به سمت میز رفت نامه ی نیمه تمام را تا کرد و بین تقویم سال جاری گذاشت و سپس به سمت در رفت و از اتاق خارج شد .)
برچسب : نویسنده : rozhayeabio بازدید : 144