فروشی

ساخت وبلاگ
در صندوق عقب را در تاریکی شب بالا زده بود و فریاد میزد ارزان و خوب.... 

دلم لرزید،چقدر ثروت داشتم؟! 

کلیه ها بالا و پایین پریدند به آرامی گفتم :نه هنوز نوبت به  شما نرسیده! 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۵/۰۶/۱۸ساعت 21&nbsp توسط رز آبی  | 
گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : فروشی, نویسنده : rozhayeabio بازدید : 119 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 4:44