نا چار سرم را به پنجره چسباندم آنقدر بینی خود را فشار دادم که فکر کردم صورت چماله شده و خیسم از پنجره رد شده و...
میخواستم با آسمان همدردی کنم اما بیشتر از این نمیتوانستم در
میخواستم فریاد بزنم
فریاد بزنم
و ادامه دهم حتی اگر یک حرف حساب هم از آن معلوم نبود.