شهر بازی

ساخت وبلاگ
شبیه کودکان و شاید هم جوانتر..... 

سوار بر اسبی بودم که مدام بالا و پایین می رفت و میچرخید 

چشمهایش درشت و مشکی بود و رنگ تنش یاسی شاید هم صورتی 

 

شعر میخواند شعر بازی، بازی های کودکانه 

و من غرق خنده بودم مثل اینکه اسب از زمین جدا شده بود و به آسمان میرفت، فقط میخندیم فارغ از همه درد و رنجی که بر  زمین بود   در آسمان به پرواز بودم. 

اماهمیشه چیزهای هست که واقعیت را با تمام ابعادش به نمایش بگذارد و این اتفاق به سادگی ظاهر شد 

نوبت من تمام شد و زمان بازی هم، 

و من از گردونه ی اسبها با حالی شاید شبیه گریستن جدا شدم 

گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : شهر بازی,شهر بازی تهران,شهر بازی ارم,شهر بازی اصفهان,شهربازی به انگلیسی,شهربازی رامسر,شهر بازی استانبول,شهربازی تفلیس,شهر بازی استکهلم,شهر بازی مسکو, نویسنده : rozhayeabio بازدید : 106 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 3:27